سفارش تبلیغ
صبا ویژن
..:: مرهم ::..

خبر فوری!                                                         خبر فوری! 

پیام شیطان! 

گناه کنید،یارانه ی گاز جهنم قطع شده.از آتش خبری نیست!

  

 

در پی کاهش جمعیت پسران:

در خیابان:

دختر:جووون!جیگرتو!

پسر:ویییییییش!گمشو!

دختر شماره بدم زنگ می زنی!؟

پسر:واه،واه! مگه خودت برادرو پدر نداری؟چرا مزاحم پسر مردم میشی!!!!؟؟

  

 

چشم های تو مثل دریاست.....

اجازه می دی جورابامو توش بشورم!؟

 

  

یکی دفتر ازدواج می زنه برای تبلیغ رو در می نویسه: با هر ازدواج دائم یک ازدواج موقت هدیه بگیرید!؟

  

مرد احمق به زنش می گه:میشه حرف نزنی عزیزم!

اما مرد عاقل به زنش میگه:نمیدونی وقتی حرف نمی زنی لبات چقدر خوشگل میشه!؟

  

دعای غضنفر:خدایا ! تا زنده ایم ما را نمیران!

  

مژده به مردان:

پژو 405 بدون ایر بگ، بدون کمر بند ایمنی، دو گانه سوز و آماده آتش سوزی و انفجار! بهترین هدیه برای همسر دلبندتان!

  

راه های تشخیص دختر ایرانی:

هرگز بینی هایشان عمل کرده نیست،

موهاشون خدادی طلایی است و مادرزادی مش داره،

تا قبل از ازدواج ابروهاشون بر نمی دارن،

زیورآلاتشون اصله و...

  

 

دختره به دوستش زنگ می زنه میگه:یه پسر دنبالم راه افتاده ، چیکار کنم؟

دوستش میگه خب تندتر راه برو.

دختره میگه:من دارم تند راه می رم اما اون خاک تو سر خیلی یواش  راه میره!!

 

  

گردو خاک تنهایی دلم رو با جاذبه نگاهت زدودی، خونه ی دلم رو از غم پاک کردی...

حالا که داری زحمت می کشی، روی اون میزم یه دستمال بکش!!

  

 

...:.::...::..:::::....:::..::.......:...:::....::...:::...::::::.......:.....::....:::....:::...:::::.....:::!

کاش کور بودی می فهمیدی چی نوشتم!!

  

 

اگر همسفر عشق شدی...

قربونت کرایه ی مارو هم حساب کن!

 

به غضنفر می گن:از چه لبی خوشت میاد؟

میگه:از لب جوب!!

  

 

دو شاخه گل ، دو جام مستی/ به قربانم بری هرجا که هستی...!

  

هر وقت کسی رو دیدی که می خواد بغلت کنه و فقط تو می بینیش، زبونت بند اومده، زمان نمیگذره...

مطمئن باش عزرائیله!!!

  

اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده...

بزن توسرش جوون باید به خودش تکیه کنه!!

  

 

پدال دنده ی موتورتیم ؛ با پا بزن سرمونو ، خلاصمون کن!

  

سلامی به گرمی آش رشته ، که با پیاز داغ روش نوشته ، مرامت منو کشته...!

  

این پیام فقط به خاطر آن است که اسم زیبای من رو گوشیت بیفته!

  

تو در دل من جاداری ، تو در رگ من جا داری...

رفتم دکتر گفت انگل داری!!

  

اگه یه همزبون می خوای ، یه یاره مهربون می خوای ، خودشو حیرونت کنه ، جونشو قربونت کنه...

اصلا رو من حساب نکن!!

  

پس از اعدام 10 قاچاقچی ، جسد 11 تن بر جای ماند.کمی آن طرف تر پیرزنی با گریه می گفت:

آخه ننه جون چقدر گفتم اینجا صف رو غن نیست!!

  

بابا پول چرکه کف دسته ! پس هر چقدر پول داری بده به من نذار چرک شه دستت!!!

  

زرنگ ترین دشمن آدم پوله . هر چی دشمن داری بده به من ، خودتو خلاص کن!!

  

دیروز روز جهانی آوارگان بود . توقع داشتم یه تشکر خشک و خالی از ما می کردی که یه عمره  آوارتیم!!

  

پوست موز زیر پاتیم. حال می کنم اگه افتخار بدی پاتو بذاری روم!!

  

عاشقا عاقبتش خارو خسن... اینارو گفتم برات تا بدونی...توی دنیا عاشقا چه بی کسن...عاشقی خیلی خطرناکه حسن...!

  

دیشب خوابتو دیدم یه لباس قشنگه نارنجی تنت بود، هر چقدر گفتم بیا تو نیومدی، گفتی آشغالا رو بده ببرم.!!

  

نیست

.

نیست

.

به جون خودت نیست

.

شوخی نمی کنم نیست

.

گشتم که می گم نیست

.

بابا لنگه ی تو نیست...!!

  

پایه مورچه رو دیدی؟ حالا فکر کن جوراب پوشده و جورابش سوراخه.دلم به اندازه ی سوراخ جورابش برات تنگ شده...!!!!!

  

تو در قلب من جا داری!/قلب منم شده گاو داری!

شوخی کردم!!

  

دوثت دارم ، دوصت دارم ، دوسط دارم، دوست دارم.خلاصه همه جوره دوست دارم!!

  

سلام به Love  پاکم؛از عشق You هلاکم؛ای گل ریشه ریشه ؛ I Love You  همیشه!!

  

الهی شمع بشی دورت بگردم؛ بعدش فوت کنم خاموش بشی هرهر بخندم!!

  

خیلی دلم می خواد برات بمیرم

ولی خودت میدونی که پهلوانان نمیمیرند!

  

اگه یه روز فروختمت فکر نکن من آدم فروشم؛ نه من گلفروشم!

  

یه دختره به یه پسره می گه اگه منو بوس کنی برای همیشه برای تو می مونم.پسره میگه:خیلی ممنون از هشداری که دادی!!

 

اگه عاشق شدی و می خوای به عشقت برسی؛ به نکات زیر توجه کن:

.

.

.

ای شیطون مچتو گرفتم؛ حالا بگو ببینم طرف کی هست؟!

 

هوای حوصله ام ابریه؛ من چتم ، تو چته؟

 

 


نوشته شده در شنبه 89/10/25ساعت 11:6 عصر توسط ..:: سهیل ::.. نظرات ( ) | |

آسمان که ابی خالص باشد ، روز حوصله اش سر می رود. من اسمان را ابری دوست دارم. جا به جا سفید یا یاسی رنگ. امروز آسمان خیلی صاف بود. فقط یک بار نگاهش کردم. ناراحت شد؟ 

 

شعر هایم هم دیگر کفاف تو را نمی دهند... انگار خیال تو در آن ها نمی گنجد...

 

فکر می کنم...

 

این قلب سیاه و ماتم زده ام، چگونه تاب عشقت را دارد...

  

عشق خیلی عجیب ست

  

و شاید خیلی دردناک  

  

دیشب، چشم هایش دوباره خواب را از جشمان من گرفت. می دانید، چشم های قشنگی داشت.

 

اشک ریختم و هق هق من در او گم شد. در وجودی که از من خیلی دور بود. دور تر از هر چیزی دنیا در دنیا نسبت به من، نزدیک تر از هر چیزی در دنیا نسبت به قلبم ؛ شاید بهتر باشد بگویم به قلب شکسته ام.

 

دیشب، دلم صدای او را می خواست.زمرمه می کردم:

 

  

یک شب هوای گریه

 

 

یک شب هوای فریاد،

 

   

امشب دلم هوای تو کرده است

 

 

بغض گلویم قرار نیست شرح دادنی باشد. این جمله ها قرار نیست هنری شوند. قرار است همه چیز برای او باشد.

 

 

برای کسی که دیگر نیست...

 

   

او، دلش می خواست گریه کند اما پلک هایش را روی هم گذاشت و نفس عمیقی کشید. چشم هایش، پس از گشوده شدن سبز بودند:رنگ بغض همیشگی اش.

 

 

به قلبش یاد داده بود از لمس کردن هوای اطراف آرام شود ولی مثل اینکه این بار نمی توانست. هوا پر از تنفس آدم هایی بود که احساس تنفر به آنها بیش از هر چیزی در قلبش خانه داشت؛ پر از کلماتی که بار ها او را رنجانده بودند. هوا،مثل همیشه پاک نبود. هوا آن روز، چیز دیگری بود. جدا از چیز های پاک دیگر.

   

آن قدر در افکارش غرق شد که فقط بعد از لیز خوردن قطره اشکی روی گونه اش به یاد آورد،چشم هایش را نبسته

 

  

او،گریه کرد.

  

ان قدر آرام که اشک های داغش فضا را منجمد کردند.او، دلش نگرفت. اشک ریخت و انگشتانش را محکم در هم فشار داد تا اشک هایش را پاک نکند.

 

  

چشم هایش، باز سبز بودند اما خیس تر و براق تر و دو جاده ی بی رنگ روی گونه هایش پدیدار شده بودند.

   

او رو به آینه ایستاد و خود را نگاه کرد. قلبش دوباره تپید و نفس هایش تند تر شد. بالا و پایین رفتن سینه اش را دوست داشت.در سکوت، به چشم هایش که هر لحظه بیشتر سبز می شدند نگاه کرد.

  

او، چشم هایش را بست.

 

  

آخرین قطره اشک هم روی گونه اش لغزید.

 

 

نفس عمیق او هوا را بلعید و او چشم های قهوه ای رنگش را گشود.

 

 

آینه گفت که چشم های قهوه ای هم می توانند براق باشند.

  

زمان می گذرد. انسان ها رد می شوند. خودرو ها دود می کنند. یاکریم می پرد. پسرکی جوراب می فروشد. هوا ابر می شود. باران می آید. انسان ها می دوند. زمان می گذرد. زمین خیس می شود. نگاه می کنی. انسان ها می گذرند. اوی به نرده تکیه می دهد. نگاه می کنی. زمان می گذرد. ماشین گربه را زیر می کند. نگاه می کنی. می رود. گربه ای نیست. زمان می گذرد. نگاه می کنی. به هر آن چه که روی زمین است

  

_ آیا کسی فریاد مرا می شنود؟

 

  

آیا کسی وجود مرا می بیند؟

 

  

بود و نبودم را حس می کنی؟

 

 

می فهمد که پیش از این نبودم؟

 

    

نگاه می کنی.

 

    

_ کسی فریاد تولد مرا می شنود؟

 


نوشته شده در شنبه 89/10/25ساعت 11:3 عصر توسط ..:: سهیل ::.. نظرات ( ) | |

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزند عزیزم، امید است که در پناه حضرت احدیت موفق باشی.
می خواستم راجع به " خلوص "  مطالبی عرض کنم .راستی ، چه قدر این کلمه، پر معنی و به دست آوردنش برای انسان مشکل است. اگر در آیات و کلماتی که در این موضوع به ما رسیده است دقت کنیم، متوجه می شویم که علت اصلی بعثت انبیا و زحماتی که تحمل کرده اند، ساختن انسانی است که بتواند اعمالش را فقط برای خدا انجام دهد و غیر او را در نظر نداشته باشد و دائما به خودش بگوید:

  


            از یکی گو وز همه یک سوی باش                  یک دل و یک قبله و یک روی باش

این، همان حقیقتی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم  اولین جمله ی تبلیغی خود را با آن شروع کرد و فرمود " اگر می خواهید رستگار شوید، خدا را به یگانگی بپرستید."
مسلما اگر توحید انسان کامل شد، خلوص در او به وجود می آید. مولا علیه السلام می فرماید:کمال توحیده الاخلاص له      ( بالاترین درجه ی خداشناسی ، اخلاص برای خداست.)

 

و در این آیه ی شریفه است که : و ما امروا الا لیعبدو الله مخلصین له الدین (مردم غیر از آن که اعمال خود را فقط برای خدا انجام دهند، دستوری ندارند.)؛ یعنی اگر همه ی عمر را هم به علم وعمل بپردازی، تا خلوص نداشته باشی،نتیجه ای نخواهی گرفت. الناس کلهم هالکون الا العالمون و العالمون کلهم هالکون الا العاملون و العاملون کلهم هالکون الا المخلصون و المخلصون علی خطر عظیم (غیر از عالمان همه ی مردم درهلاکت اند و از آنان فقط کسانی نجات می یابند که به علم خودشان عمل کنند و از آنان نیز تنها مخلصان رستگار می شوند و این دسته مقامی والا دارند). خطر در زبان عرب به معنی قدر و ارزش است؛ اما  کسانی که این مطلب را نمی دانند جمله ی "و المخلصون علی خطر عظیم " را چنین معنی می کنند که مخلصون هم گرفتار خطر بزرگی خواهند بود؛ در حالی که این طور نیست. این جمله می خواهد بگوید فقط مخلصین دارای مقام ارجمندی هستند که میتوانند از چنگال شیطان نجات پیدا کنند.
لذا شیطان- پس از آن که رانده ی درگاه شد- گفت: فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین ( غیر از افرادی که به حالت خلوص رسیده اند ، بقیه مردم از دست من جان به در نمی برند)؛ زیرا اگر کسی از صفت خلوص بی بهره باشد و کارها را برای غیر خدا انجام دهد و هدف الهی نداشته باشد ، مشرک است.
وقتی صحبت از شرک می شود،فقط بت پرستی که در بت خانه مشغول عبادت بت است در نظر می آید؛ در حالی که این طور نیست و مشرک کسی است که غیر خدا را در زندگی خودش موثر بداند و در اعمال و رفتارش غیر خدا را در نظر داشته باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دبیب الشرک فی امتی کدبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظماء ( نفوذ شرک در امت من، مانند حرکت مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک است).
آیه ی شریفه می فرماید: قل : هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا؟ الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا ( بگو: آیا می خواهید زیان کارترین مردم را معرفی کنیم؟ زیان کارترین ها کسانی اند که گمان می کنند در زندگی کار نیک کرده اند و حال آن که عمرشان را در دنیا ضایع کرده اند.) انسانی که حاضر است مثلا کره ی زمین را بدهد تا یک ساعت بیشتر در دنیا بماند و برای خودش این مقدار قیمت قائل است، آیا اگر همه ی عمرش را برای خوش آمدن مردم تلف کند،ضرر نکرده است؟!
چنین آدمی خودش را به پست تر از خودش فروخته است. فردا که این بدبخت سر از قبر بر می دارد، باید با روی سیاه خدا را ملاقات کند و در عذاب دائم گرفتار باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: روز قیامت از شخصی سوال می کنند که : عمرت را چگونه صرف کردی؟ می گوید: علم دین تحصیل کردم و به دیگران آموختم. می گویند : آری؛ ولی برای آن بود که مردم بگویند: عالم است و آنان هم گفتند .پس مزد خودت را گرفتی ونزد ما چیزی نداری. از دیگری می پرسند : تو چه کردی؟ می گوید: مال تهیه کردم و در راه خدا انفاق کردم. می گویند: مقصودت این بود که مردم بگویند: فلانی سخی و بخشنده است و مردم هم گفتند . تو هم اجر و مزدی نداری. از سومی می پرسند : توچه کردی؟ می گوید: در راه خدا جهاد کردم و کشته شدم. می گویند : جهادت برای آن بود که مردم بگویند: شجاع است؛ آنان هم گفتند و به مقصود خودت نائل شدی. پس این عمل وسیله ی نجات تو نخواهد بود! سپس فرمود : فیومر بهم الی النار( همه ی این سه نفر را به جهنم می برند).
راستی، چه قدر بدبختی است که انسان به دنیا بیاید و از دنیا برود و به خیال خودش قدم های معنوی هم بر دارد؛ ولی با دست خالی از دنیا برود و برای همیشه گرفتار حسرت و ندامت بماند!
انسانی که اعمالش به خاطر مردم است نه تنها در عالم بعد گرفتار است بلکه درهمین دنیا هم دائما در فشار و شکنجه ی روحی است؛ زیرا مردم دارای افکار و سلیقه های مختلف اند و کسی که میل دارد همه از او خوششان بیاید، مسلما عده ای را نمی تواند از خودش راضی نگه دارد و در نتیجه همیشه در رنج و عذاب بسر می برد و در مقابل ، کسی که فقط خدا را در نظر دارد واز خلوص و توحید بهره مند است و تعریف و تکذیب مردم برایش یکسان می باشد، دائما در نشاط و انبساط خواهد بود.


            موحد چو در پای ریزی زرش               وگر تیغ هندی نهی بر سرش
            امید و هراسش نباشد زکس             بر این است مبنای توحید و بس

عزیزم، بدان: به همان اندازه ای که این صفت ،قیمتی و پر ارزش است،به دست آوردنش هم مشکل است . اگر برای آن که ماهی چند هزار تومان به دست آوریم، بیست سال درس می خوانیم و زحماتی را متحمل می شویم تا راحت زندگی کنیم،پس برای به دست آوردن سرمایه ای که با آن در دنیا و آخرت در کمال آسودگی و راحتی باشیم ، چه قدر باید کوشش نماییم؟
کسی که می داند با داشتن صفت خلوص- که نتیجه ی توحید و یکتا پرستی است- با کمال راحتی زندگی خواهد کرد و با آسودگی دنیا را ترک می گوید، اگر همه ی عمر در تحصیل این صفت کوشش کند، ضرر نکرده است. میلیون ها نفر به دنیا می آیند و از دنیا می روند و چند نفری بیشتر از این نعمت بزرگ بهره مند نمی شوند. سعی کن تو یکی از آنان باشی. نگویید: مشکل است؛ بلکه بگویید: خواستن توانستن است و غیر ممکن ، ممکن است.

          گفت پیغمبر که :چون کوبی دری                 عاقبت ز آن در برون آید سری

فقط باید تمرین کرد و دائما در باطن روح گفت: کاری از مردم ساخته نیست. کسی که  " لایملک لنفسه نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حیاه و لا نشورا " و اختیار نفع و ضرر و مرگ و زندگی خودش را ندارد ، چه طور می تواند به من نفع یا ضرری برساند؟! البته تا مسائل مادی در نظر انسان بی ارزش نشود، امکان ندارد که حالت توحید و خلوص پیدا شود.

        منظر دل نیست جای صحبت اغیار                دیو چو بیرون رود، فرشته درآید

بعضی گمان می کنند که اول باید حالت توحید و خلوص بیاید تا انسان از غم و افسردگی نجات پیدا کند؛ ولی مطلب کاملا برعکس است. انسان باید ابتدا از مسائل مادی بگذرد و سود و زیان در نظر او یکسان گردد تا روزنه ای از توحید و خلوص در قلب او باز شود. کسی که دلش از افکار پریشان مادی مالامال است و ظرف روحش از غم ها و غصه های جانکاه مملو است، امکان ندارد که با خدا ارتباط حقیقی پیدا کند. باید از تمام غم ها خالی شد تا غم او و فکر او در روح پیدا شود. حافظ می گوید:

        چون غمت را نتوان یافت به جز در دل شاد       ما به امید غمت ،خاطر شادی طلبیم

کسی که وقتی دنیا به او رو می آورد، از شادی از خود بی خود می شود و اگر دنیا از او روی بگرداند ، سراپایش را غم و اندوه فرا می گیرد و دائما در این کشمکش است، آیا ممکن است ارتباطی با خدا پیدا کند؟! کسی که وقتی سودی نصیبش می شود، بی اختیار می گردد و خودش را گم می کند، امکان ندارد وقتی ضرر کرد، ناراحت نشود؛ این آدم دائما در حال اضطراب است.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: و من استشعر الشغف بها ملات ضمیره اشجانا لهن رقص علی سویداء قلبه هم یشغله و غم یحزنه کذلک حتی یوخذ بکظمه ( کسی که وقتی دنیا به او رو می آورد، خوشحال می شود، باطن روحش همیشه گرفتار غصه ها و غم های جانکاه خواهد بود و فکر آینده و غم گذشته تا دم مرگ آزارش می دهد.) این آدم- که اسیر نفع و ضرر و اقبال و ادبار مردم می باشد- چگونه ممکن است راهی به توحید و خلوص پیدا کند؟پس اگر بخواهیم از صفت خلوص بهره مند شویم، فقط یک راه دارد و آن آزاد شدن از افکار مادی است.

راجع به امامت سوال کرده بودی.عزیزم، اگر کسی معاند نباشد، کتاب های شب های پیشاور برایش کافی است واگر معاند باشد- برفرض، همه ی کتاب هایی را که در این موضوع نوشته شده است به او عرضه کنی - نتیجه ای نخواهی گرفت. پس بی جهت عمر عزیزت را تلف نکن و یک لحظه را هم صرف معاندان نکن .به جای آن ، از افرادی دستگیری کن که با صرف وقت قدمی به پیش روند.

 

  

خدا نگه دار     10/11/65

 


نوشته شده در شنبه 89/10/25ساعت 11:0 عصر توسط ..:: سهیل ::.. نظرات ( ) | |

پراید با مصرف 4/6 لیتر در 100 کیلومتر، کم مصرفترین و اقتصادی ترین خودروی کشور شناخته شد وپس از آن ریو، تندر 90 و 206 قرار دارند. 
این روزها در ایران، بیش از هر چیز دیگری، داستان «هدفمندی یارانه ها» تیتر اصلی اخبار را به خود اختصاص داده و همه جا صحبت از افزایش قیمتها بویژه افزایش قیمت بنزین است، داستانی که یکی از فصلهای پر مخاطب و حساس آن به شمار میرود.
با عنایت به آمار و اطلاعاتی که از سوی منابع گوناگون منتشر می شود در حال حاضر بیش از 10 میلیون دستگاه انواع خودرو در کشور تردد میکند وحال که بهای بنزین گران شده، به یقین میزان مصرف سوخت این خودروها به خصوص در مورد سواریها، نسبت به گذشته اهمیت ویژهای پیداکرده است.
این موضوع درشرایطی است که بنابر آخرین آمار موجود، همه خودروهای تولید داخلی از مصرف سوختی بالای 4/6 لیتر در هر 100 کیلومتر سیکل ترکیبی برخوردارند و در مواردی، اشتهای آنها به 5/8 و حتی 9 لیتر نیز میرسد.
آماری که در مورد مصرف سوخت خودروهای داخلی در دست است، بر اساس استاندارد یورو2 محاسبه شده وهر یک از آنها بنا بر مقدار بنزینی که می سوزانند، رتبهای را بین
A تا F به خود اختصاص دادهاند. این رتبه بندی به نحوی است که هر چه از A به سمت Fبرویم، مصرف سوخت خودروها بیشتر میشود. براین اساس تنها دو خودرو داخلی در رده A قرار داشته و چهار خودرو نیز رتبه B را در اختیار دارند. پنج خودرو رتبه C و سه خودرو رتبه D و دو خودرو نیز رتبههای  E و Fرا به خود اختصاص دادهاند. البته خانواده پراید با توجه به مدلهای مختلف، رتبهای بین B تا D
دارد.
مصرف سوخت و رتبه فعلی خودروهای داخلی در شرایطی است که اگر استاندارد سوخت به یورو 3 ارتقا مییافت، نه تنها رتبه بیشتر این خودروها افت میکرد، بلکه حتی برخی از آنها به دلیل غیر مجاز بودن میزان مصرف، باید از چرخه تولید کنار میرفتند. در حال حاضراستاندارد قانونی در کشور، یورو2 بوده و به ظاهر قرار است از سال 1391، استاندارد یورو4 به کار گرفته شود. آن طور که در آمار آمده، ماکسیما پرمصرفترین خودرو داخلی به شمار میرود.

 

مصرف سوخت در انواع صبا
اگر به آمار رجوع کنیم خواهیم دید که اشتهای خودروهای داخلی در سیکلهای مختلف (شهر، اتوبان و ترکیبی) چقدر است. ابتدا از پرتیراژترین آنها، خانواده پراید شروع می کنیم، خانوادهای که مصرف سوخت اعضای آن، بسته به مدلی که دارند، متفاوت است. براین اساس صبا که عضو این خانواده به شمار میرود، در سیکل شهری و اتوبان، به ترتیب 1/9 و 5 لیتر بنزین میسوزاند و در سیکل ترکیبی نیز مصرفی برابربا 4/6 لیتر در هر 100 کیلومتر دارد. سایپا 141 نیز که تولید آن از ابتدای پاییز متوقف شد، و عضو گروه صبا به حساب می آید و در سیکلهای شهری و اتوبان، مصرف سوختی بهترتیب، 2/9 و 8/4 لیتر در 100کیلومتر دارد. اشتهای ترکیبی این خودرو نیز به 4/6 لیتر بالغ میشود. همه پرایدهایی که در کشور به تولید میرسند، 1323 سی سی حجم موتور دارند. از پراید صبا و دیگر اعضای این خانواده به عنوان کم مصرفترین و اقتصادی ترین خودرو در کشور یاد می شود.

 

 

مصرف سوخت ریو
این خودروی کرهای سایپا، با  1500 سی سی حجم موتور از تیراژ مناسبی برخوردار است، در اتوبان حدود 7/5 لیتر سوخت مصرف میکند و در حالت ترکیبی نیز 3/7 لیتر بنزین میسوزاند. پساز صبا ریو در کنار خودروهایی مثل تندر90،  206 و
MVM، کم مصرفهای بازار خودرو ایران را تشکیل داده است.

 

 

منبع:www.sipa.com


نوشته شده در شنبه 89/10/25ساعت 11:0 عصر توسط ..:: سهیل ::.. نظرات ( ) | |

استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان  واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی مؤسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

 

در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد.

 

در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .

 

استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.

 

کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.

 

پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگین تر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

 

در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

 

اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

 

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.

 

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/10/22ساعت 6:10 عصر توسط ..:: سهیل ::.. نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ